بازتاب نشان دادن نسبت به کاری که آن را می پسندیم، کار ارزشمندی ست.
گاهی یک ایمیل یک خطی از یک دوست میاد که: عمو دستتان درد نکنه، اونجا رو نفهمیدم، اینو که می گین قبول ندارم ولی می فهمم ... این چه حرفی یه که می زنین... و یا مرسی ...
و آدم احساس می کنه که تو یک ظلمات سکوت نیست که داره حرف می زنه و تلاش می کنه. و دوباره نیرو می گیره که به تلاشش ادامه بده ...
گاهی یک ایمیل یک خطی از یک دوست میاد که: عمو دستتان درد نکنه، اونجا رو نفهمیدم، اینو که می گین قبول ندارم ولی می فهمم ... این چه حرفی یه که می زنین... و یا مرسی ...
و آدم احساس می کنه که تو یک ظلمات سکوت نیست که داره حرف می زنه و تلاش می کنه. و دوباره نیرو می گیره که به تلاشش ادامه بده ...
می دونین آدم حس می کنه از یک ستارهٔ دور دست یک پیامی اومده و مثل شازده کوچولو می تونه دوباره صندلیش رو برداره بره تو ستاره اش و روبروی افق بذاره و دنیا رو تماشا کنه ... و تعریف کردن قصه ها و روایت هاش رو ادامه بده ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر