توی بیمارستان پر بود از علائم "ممنوع". استفاده از موبایل ممنوع. قراردادن خوراکی های شخصی بدون لیبل مشخص کننده ی تاریخ و شماره ی اطاق در یخچال ممنوع (جالب اینکه لیبل و خودکاری هم برای نوشتن نبود). بیش از یک ملاقات کننده ممنوع و ...
داشتم فکر می کردم مثلن چه اشکال داره به جای "استفاده از موبایل ... ممنوع"، بنویسن "لطفن برای استفاده از موبایل به فلان محل بروید. به جای "قراردادن خوراک ... ممنوع"، اینکه: لطفن از این لیبل ها برای نوشتن شماره ی اطاق و تاریخ برروی غذاهاتان استفاده کنید. و به جای " بیش از یک ملاقات کننده ... ممنوع"، این جمله که "لطفا در لابی بیمارستان منتظر خالی شدن اطاق از ملاقات کننده ی قبلی شوید تا آرامش بیماران حفظ شود" و چه می دونم یک همچین چیزایی دیگه... تازه اینجا کاناداست.
فکرش رو بکن سال های سال به ما گفتند دستت رو تو دماغت نکن ... اما هیچکس به ما نگفت برای اینکه مجبور نباشی دستت رو جلو بقیه تو دماغت کنی، لازمه سر فرصت روزی سه چهار بار دماغت رو تو دستشویی بشویی
داشتم فکر می کردم مثلن چه اشکال داره به جای "استفاده از موبایل ... ممنوع"، بنویسن "لطفن برای استفاده از موبایل به فلان محل بروید. به جای "قراردادن خوراک ... ممنوع"، اینکه: لطفن از این لیبل ها برای نوشتن شماره ی اطاق و تاریخ برروی غذاهاتان استفاده کنید. و به جای " بیش از یک ملاقات کننده ... ممنوع"، این جمله که "لطفا در لابی بیمارستان منتظر خالی شدن اطاق از ملاقات کننده ی قبلی شوید تا آرامش بیماران حفظ شود" و چه می دونم یک همچین چیزایی دیگه... تازه اینجا کاناداست.
فکرش رو بکن سال های سال به ما گفتند دستت رو تو دماغت نکن ... اما هیچکس به ما نگفت برای اینکه مجبور نباشی دستت رو جلو بقیه تو دماغت کنی، لازمه سر فرصت روزی سه چهار بار دماغت رو تو دستشویی بشویی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر