شنبه، مهر ۱۷، ۱۳۸۹

بلالوتراپی

یک کارفرما داشتم که شیوه های عجیبی برای کارش داشت. او چندین کارخانه ی بزرگ و ده ها خط تولید رو ساخته و راه اندازی کرده بود و یکی از کارآفرینان مشهور کشورمون به حساب میاد.
اسم یکی از روش های کارش رو بچه ها "بلالو تراپی" گذاشته بودند. (ماجرای آویزان کردن بلال در جلو چشم های اسبان درشکه که با امید به رسیدن به آن بارشان را بکشند.) وقتی میومد کارخونه و با من که مدیر کارخانه اش بودم راه میفتادیم برای سرکشی قسمت ها، همه رو بالا و پایین می کرد و اونایی رو که تو لیست مخصوصش بودند، حسابی پر و بال می داد. بی خودی مدیر خطابشون می کرد. وعده های عجیب و غریب می داد و حسابی اونا رو شارژ می کرد. بعد به من می گفت مهندس این پسره خیلی جاه طلبه، نیروی خوبی می شه. من اولین بار جا خوردم که جاه طلبی مگه چیز خوبی یه؟!! و یه بار ازش اینو پرسیدم. گفت آدم های جاه طلب رو می شه حسابی دواند. برای اینکه قدری بالاتر برن حسابی به شرکت خدمت می کنن.

۲ نظر:

پانته آ گفت...

مهندس جان،
من که نمی دونم کیو می گین ولی منم با ایشون موافقم. جاه طلبی چیز خوبیه. به نظرم جاه طلبیه که باعث میشه آدما توی زندگیشون پیشرفت کنن. البته سیستم بلال درمانی هم به نظرم بی انصافیه. سعی می کنم در موردش بنویسم.

احمد سپيداري گفت...

mamnoon az nazari ke dadi. are tajro be ye man amma mige ouna aghlab kheyli zud yad migiran baraye bala raftan bishtar pa ru sare baghiye bezaran. tajro beye hamun kar ham hamin ro neshun dad mote'asefane